دختر کوچکى با معلمش درباره نهنگها بحث مىکرد.
معلم گفت: از نظر فیزیکى غیرممکن است که نهنگ بتواند یک آدم را ببلعد زیرا با وجودى که پستاندار
عظیمالجثهاى است امّا حلق بسیار کوچکى دارد.
دختر کوچک پرسید: پس چطور حضرت یونس به وسیله یک نهنگ بلعیده شد؟
معلم که عصبانى شده بود تکرار کرد که نهنگ نمىتواند آدم را ببلعد. این از نظر فیزیکى غیرممکن است.
دختر کوچک گفت: وقتى به بهشت رفتم از حضرت یونس مىپرسم.
معلم گفت: اگر حضرت یونس به جهنم رفته بود چى؟
دختر کوچک گفت: اونوقت شما ازش بپرسید.
نوشته شده در سه شنبه 88/6/24ساعت 3:0 عصر  توسط پاتوقی برای تعامل دیدگاهها و نظرات
نظرات دیگران()
احتیاط در هنگام ورود(مستحب)
احتیاط در هنگام خروج(مستحب تر)
سعی می کنم خیلی وارد حوزه های ماورالطبیعه نشوم... چه آنکه در همین عالم طبیعت هم آنقدر ناشناخته و حتی شناخته محل بحث وجود دارد که مجالی به آن دنیای به کلی ناشناخته نمی دهد.
اما بعد؛ آوردن این پست و چند عکسی که در یکی از پستهای قبلی گذاشتم فقط به دلایل زیر بود:
1. نگرانی از اینکه بسیاری از دوستان (اعم از متدین و سایرین) گاهها آنقدر به جزییات توجه می کنند که ممکن است رشته اصلی کار را گم کنند.
2. این خصلت خوبی است که فردی نگران بهشت رفتن دیگران باشد ولی تا این حد نگرانی شاید زیاده روی باشد.
3. در میان همه کارهای مستحبی که وجود دارد فقط به چند موضع اکتفا نکنید... اگر قصد عزیمت به بهشت را دارید بهتر است مستحبات دیگر را هم دنبال کنید.
پ. ن1. : حس می کنم بسیاری از دوستان باید شخصیت والد خود را ترک کرده و به شخصیت بالغ نزدیک شوند...
پ.ن. 2: دوست دارم به
این وبلاگ مهمانتان کنم تا جنبه های حالبی از علوم ماوراالطبیعه را ببینید..
نوشته شده در شنبه 88/6/21ساعت 9:25 صبح  توسط پاتوقی برای تعامل دیدگاهها و نظرات
نظرات دیگران()